بچه که بودیم یه شعرداشتیم برابارون؟
بازباران باترانه باگوهرهای فراوان میزندبربام خانه.........
یادش به خیرچه عالمی داشتیم
تومفاتیح الجنان نوشته دعازیربارون زودترمستجاب میشه
من که همیشه زیربارون دعامیکنم
وقتی بارون میباره همه رودعاکنین الخصوص اونایی رو که کسی روندارن
التماس دعا
زیبا بود
باز باران.... با ترانه می خورد بر بام خانه، خانه ام کو؟؟
روزهای کودکی کو؟؟
فصل خوب سادگی کو؟؟
...
یادت آید روز باران؟؟
گردش یک روز دیرین...؟؟
پس چه شد دیگر کجا رفت؟؟
خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوه بن بست...
در دل کوه، کودک خوشحال دیروز، غرق در غم های امروز...
یاد یاران رفته بر باد... آرزوها رفته بر باد... باز باران...
می خورد بر بام خانه... بی ترانه... بی بهانه... شایدم گم کرده خانه..
میدونم دیگه روزهایی که رفتن برنمیگردن ولی بعضی وقتها تکرارخاطرات عین اینه که برگشته باشی به اون زمون اون موقع هس که چیزایی روپیدامیکنی که قبلاداشتی والان ازشون غافلی
بگذریم...ممنون ازنظرتون
وقتی نظرات رومیبینم برامطلب گذاشتن تشویق میشم
very nice
گلم مرسی از مقاله خوبت
قابلی نداشت
ببخشیدکه متنش کم بود