the midwifery students of tabriz medicine university from year91

بچه های باحال مامایی ♥♥♥ 3تفنگدار♥♥♥

the midwifery students of tabriz medicine university from year91

بچه های باحال مامایی ♥♥♥ 3تفنگدار♥♥♥

پسرخاله

عاشق پسر خاله کلاه قرمزی ام!

یادتونه رفته بود یک کیک مسموم رو تنهایی خورده بود تا بقیه مریض نشن!؟!؟!

بهش گفتن:خب چرا ننداختی دور؟

گفت: خب مورچه ها میخوردن به مورچه که نمیشه سرم وصل کرد!

این یعنی آخر معرفت!


بیمارستان

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب.

در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".

چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح - با لباس سبز رنگ - از آن خارج می شود.

مرد نفسش را در سینه حبس می کند.

دکتر به سمت او می رود.

مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...

دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم.

اما ....

تو ادامه مطلب بخونید

ادامه مطلب ...

کشتی عمرفاطمه پهلوگرفته است.

شمـع وجود فاطمـه سوسو گرفتـه است

شب با سکوت بغض علی خو گرفته است

 

آتـش گـرفت جـان علی با شرار آه

وقتی که از ولی خدا رو گرفته است

 

در دست ناتوان خودش بعد ماجرا

این بار چندم است که جارو گرفته است

 

قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش

یک جـا بـرای غـربـت بـانو گـرفته است

 

حـتی وجـود میخ و در و تـازیـانـه ها

عطر و مشام از گل شب بو گرفته است

 

بـا ازدحـام مـوج مخـالف بیـا ببین

کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است

***

مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت

سـر در بغــل گـرفتــه و زانــو گـرفـته است

مجید لشکری

چرا؟

اگر خدا کفیل رزق است ..............غصه چرا؟

اگر رزق تقسیم شده است.............حرص چرا؟

اگر دنیا فریبنده است............اعتماد به آن چرا؟

اگر بهشت حق است............تظاهر به ایمان چرا؟

اگر جهنم حق است..............این همه ناحق چرا؟

اگر حساب حق است............جمع مال حرام چرا؟

اگر قبر حق است..........ساختمان های مجلل چرا؟

اگر قیامت حق است.............خیانت به مردم چرا؟

اگر دشمن انسان شیطان است......پیروی از او چرا؟

وقتی که خودم را از بالای ساختمان پرت کردمدر طبقه دهم زن و شوهر به ظاهر مهربانی را دیدم که با خشونت مشغول دعوا بودند

در طبقه نهم پیتر قوی جثه و پر زور را دیدم که گریه می کرد

در طبقه هشتم جولی گریه می کرد،چون نامزدش ترکش کرده بود.

در طبقه هفتم دنی را دیدم که داروی ضد افسردگی هر روزه اش را می خورد

در طبقه ششم هنگ بیکار را دیدم که هنوز هم روزی هفت روزنامه می خرد تابلکه کاری پیدا کند


درطبقه پنجم آقای وانگ به ظاهر ثروتمند را دیدم که در خلوت حساب بدهکاری هایش را می رسید.

در طبقه چهارم رز را دیدم که باز هم با نامزدش کتک کاری می کرد

در طبقه سوم پیرمردی را دیدم که چشم به راه است تا شاید کسی به دیدنش بیاید

در طبقه دوم لی لی را دیدم که به عکس شوهرش که از شش ماه قبل مفقود شده بود... زل زده است

قبل از پریدن فکر می کردم از همه بیچاره ترم.

اما حالا می دانم که هرکس گرفتاری ها و نگرانی های خودش را دارد.

بعد از دیدن همه فهمیدم که وضعم آن قدرها هم بد نبود

حالا کسانی که همین الان دیدم دارند به من نگاه می کنند.
فکر می کنم آنها بعد از دیدن من با خودشان فکر می کنند که وضع شان آن قدرها هم بد نیست....

                              


...

واقعا بعضی وقتا حس هیچ کاری نیست



عکس های خنده دار و دیدنی آخر هفته (54)  www.taknaz.ir

چرخه ی ترس!!!