مثل بچه آدم نشسته بودم درس می خوندم بابام اومده میگه بیا این قبض هارو از
طریق اینترنت وصول کن.تازه نشسته بودم پای کامپیوتر که مامانم اومده
میگه:تو کی می خوای درس بخونی...
بابام برگشت گفت:به خر میگی خریت نکن...ولش کن بابا خانوم...آخر سال حالش و می پرسم
آخه پدر ،مادره داریم ما؟؟؟؟
من:؟:؟
____________
یاد بنزین و گوجه بخیر تا چیزی گرون میشد گیر میدادن به این دوتا ک گرون شده ولی حالا چی ادامسم ک گرون میشه میگن پراید قیمتش رفته بالا یا اگه بخوان بهونه بیارن میگن مگه نمیبینی جی ال ایکسم راحت از جیب در میاد
_____________
مامانم دو دقیقس از خونه خالم رسیده خونمون زنگ زده ازش تشکر کنه الان ٤٥ دقیقس دارن
صحبت میکنن.
خو مادرم حرفاتو میزدی میومدی دیگه.
جالب اینجاس میگه اونجا هوا چطوره .
ادامه مطلب ...
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
_____________
دانشگاه ترم بهمن باید برم,از کنکور تا الان که تو خونه بیکارم ؛ هرروز من ناهار درست میکنم.
الان کم کم دارم تصمیم میگیرم از دانشگاه انصراف بدم؛برم رستوران بزنم:)
ادامه مطلب ...
در خوابگاههای پسران کارهایی انجام میشود که حتی به عقل جن هم نمیرسد!
این هم یک نمونه از اقدامات این دانشجویان خوشفکر که برای عبرت گرفتن سایر موشهای موزی در یکی از این خوابگاها انجام شده است: